بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

کوک کن ساعت خویش


کوک کن ساعتِ خویش
 !

 

اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است


ادامه مطلب ...

somebody's me

 

 

 

 

 

 

 

                     You, do you remember me                   

                Like I remember you              

ادامه مطلب ...

دوست داشتن

 

امشب از آسمان دیده ی تو

روی شعرم ستاره می بارد


ادامه مطلب ...

تو بینهایت شبی ...


وقتی شب در آینه منتظر پیدا شدن ست،

منتظر نشان دادن زیبایی خودست،




منتظرنشان دادن ستاره های لباس خودست،

منتظرشانه کردن موهای ستارگون خودست،


منتظردرخشیدن ست،

منتظردرآغوش گرفتن توست،


منتظربوسیدن توست،

منتظر هدیه کردن ستاره هایش ب توست،


وقتی بینهایت میشود،

تودرآینه پیدامیشوی و و شب...شب میشود،


میرود ک میرود،

میرودک غریبه شود،


غافل از آنکه منتظر دیدن تو بود...و ستاره هایش پشت در بودند.

تو چه هستی خورشیدمن!آینه ب احترام تو سکوت کرد،


اشک هایش را دیدم،تو چه هستی ستارهءمن!

و من که هستم...!اصلاهستم؟



وقتی شب بینهایت شد،تودرآینه پیدامیشوی خورشیدمن،توبینهایت میکنی شب را،توبینهایت میشوی...




سلام لیلی هرروزم...

میبوسمت به یاد همان شبها که خورشید آسمانم بودی

زاکون، اها بگوو

آها بوگو ...

می جون یاری دگوده بو قبای گالشی!
امره بیجار بنا بو زحمت بکشی
می چلچرانه



دانلود - متن + ترجمه



ادامه مطلب ...