بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

چرا میگن؟

میگن بایه گل بهار نمیشه،ولی من گلی دارم ک با اون همیشه بهاره. 

میگن اگ خوابت نبرد،ستاره هاروبشمارتاخوابت ببره،ولی من یک ستاره ک بیشترندارم. 

میگه من ب اندازه دنیا .... دوستت دارم.پس چرا میگن دنیا خیلی کوچیکه؟

میگن شب ماله عاشقاست،پس چرا عاشقاصبحها سرحالن ؟ 

میگه خیلی خوب شناختمت،چندروزبعدمیگه،توروهنوزنشناختم. 

میگه،این حرفی ک میزنم بین خودمون باشه،اصلا یه گوشتودرکن،یه گوشتودروازه،ولی ،دوتاگوشش درمیکنه،دهنش دروازه. 

.

میگه چندوقت بودندیده بودمت،دلم واست تنگ شده بود 

منم تازه فهمیدم چرانفس تنگی داشتم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
Niloufar چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ http://bahaneh91.blogsky.com

ajab!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد