بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

سرای بی کسی...

 

 

    

 


درین سرای بی کسی،کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمی زند

یکی ز شب گرفتگان چراغ  بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند 

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند 

گذرگهی است پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند 

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند! 

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند 

نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه  بر درخت تر کسی تبر نمی زند. 

"سایه"


نظرات 1 + ارسال نظر
من شاید ... دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ب.ظ http://www.black-white-007.blogfa.com

سلام
مطالب جالبیه ولی میدونی به یچی شک دارم
اسم وبلاگت که خب خیلی عالیه
ولی بزم شک دارم

سلامونعلیکوم
به چی شک داری حاج میدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد