بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

بهانهء زمستانی ترین بهار

برگی از نوشته های رهگذر از سر دلتنگی...

کیستی

کیستی که من 

   

این‌گونه  

 

 به اعتماد 
 
نام خود را 


با تو می‌گویم
  
کلید خانه‌ام را
  

در دستت می‌گذارم
 

نان شادی‌هایم را
 

با تو قسمت می‌کنم
 

به کنارت می‌نشینم و
 

بر زانوی تو
 

این‌چنین آرام
 

به خواب می‌روم؟
.
.

.

کیستی که من
 
این‌گونه
 
به جد
 
در دیار رویاهای خویش
 
با تو درنگ می‌کنم؟
 

.................
                                                                         

 

  احمد شاملو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد